گرنیکا: دهشت جنگ و کورسوی امید به صلح

Post Date: خرداد 28, 1398

گرنیکا: دهشت جنگ و کورسوی امید به صلح

دکتر معصومه محمدیاری

اثر گرنیکا، در واکنش به فاجعه­ای پدید آمد که در ساعت چهار بعدازظهر روز 6 آوریل سال 1936، در شهرک گرنیکا در شمال اسپانیا رخ داد. در این روز هواپیماهای آلمان نازی و ایتالیای فاشیست، به حمایت از ژنرال فرانسیسکو فرانکو در برابر دولت جمهوری­خواه دموکرات، برای بیش از سه ساعت با بمباران این شهر بی­دفاع، بیش از پنج هزار بمب­ بر روی آن ریختند و  گرنیکا را به ویرانه­ای بدل ساختند. جنگنده­های هوایی حتی به مردم بی­دفاعِ در حال فرار به خیابان‌ها و مزارع رحم نکرده و آنها را زیر آتش مسلسل گرفتند. شهر سه روز در آتش ویرانی سوخت و هفتاد درصد آن نابود شد و یک سوم جمعیت یعنی حدود 1600 نفر از  جمعیت آن کشته و مجروح شدند. اخبار این جنایت به همراه گزارش‌ شاهدان عینی در صفحات اول همه روزنامه‌های داخلی و بین المللی قرار گرفت. تصاویر این جنایت که جهنم را تداعی می­کردند در تخیل بصری پیکاسو نه به بازنمایی صحنه­های آن فاجعه که به تصویر کشیدن قتل‌عامی شبانه منجر شد. این نقاشی در واکنشی عملی به شکلی کوبیستی به بازگویی حقیقت بی‌رحم و وحشتناک جنگ پرداخت و تبدیل به لوح یادبودی از این جنایت گردید. پیکاسو گرنیکا را در سال ۱۹۳۷ به اتمام رساند، زمانی که نه تنها اسپانیا، بلکه کل دنیا درگیر تنش­های سیاسی بود. جنگ جهانی دوم تنها چند سال بعد آغاز شد و قاره اروپا را رو به نابودی برد. گفته شده در خلال جنگ جهانی دوم، زمانیکه پاریس در‌ اشغال آلمان بود، افسری نازی این نقاشی را دید و از پیکاسو پرسید چه کسی این نقاشی را کشیده­؟ پیکاسو در پاسخ گفت:‌ شما!

 

نقاشی گرنیکا به عنوان یک نقاشی ضد جنگ، حاصل درخواست دولت اسپانیا از پیکاسو بود. دولت جمهوری­خواه اسپانیا در سال 1936 پیکاسو را مامور کرد تا در نمایشگاه بین‌المللی پاریس که در سال بعد برگزار می­شد، برای غرفه اسپانیا یک نقاشی بکشد. موضوع اصلی نمایشگاه جشنواره تکنولوژی‌های مدرن بود، اما پیکاسو گرنیکا را با موضوعی کاملا سیاسی در اعتراض به جنگ عرضه داشت. او این نقاشی را ابراز وحشت­اش نسبت به نظامیان می­دانست که در حال سوق دادن اسپانیا به سوی اقیانوس بدبختی و مرگ بود.

این نقاشی بزرگ با ابعاد 5/3 متر در 5/7 متر، در طیفی از رنگ­های سیاه و سفید شکلی از مواجهه مستندگونه نقاش با این فاجعه را تداعی می­کرد. مواجهه­ای که در قالب گزارش روزنامه‌ها و عکس‌های سیاه و سفیدی که از آن فاجعه چاپ می­شد. شکل بصری این مواجهه را در مرکز نقاشی و در بافت ایجاد شده بر روی فیگور اسب می­بینیم. در سرتاسر سطح نقاشی تداوم تضاد بین رنگ‌های سفید و سیاه به طور واضح قدرتی چشمگیر و انرژی جنبشی بصری را از حرکات ناهموار ایجاد کرده است. این قدرت و انرژی با تلفیق خط­های منحنی با شکل­های زاویه­دار منجر به تشدید این جلوه­های بیانگرایانه شده و تخریب و فاجعه را به شکلی دراماتیک تصویر می­کند. افزون بر اینکه با استفاده زیاد از رنگ سیاه بر تباهی و مرگ تاکید می­کند.

گرنیکا تصویری هولناک از تجربه­ای دهشتبار از حقایقِ تلخِ تاریخ قرن بیست را عرضه می­دارد. تصویری نمادین که قربانیان همیشگی جنگ­ها یعنی بی­دفاعان و بی­گناهان، زنان و کودکان را در طول تاریخ و به طور مشخص قربانیان شهرک گرنیکا را به نمایش می­گذارد.بیان تصویری از چهره­ی دیگر انسان و جنگ جنایت می­کند و فاجعه می­آفریند. به نظر می­رسد نشان­های بصری این وجه از خوی انسانی در جای جای نقاشی خودنمایی می­کند و به رنگ باختن امیدِ به صلح می­انجامد؛ صلحی که بارقه­های آن را در پرنده ای نیمه محو در تاریکی میان گاو نر و اسب می­بینیم. تنها یک قسمت از پرنده که می تواند نمادی از صلح نقض شده باشد، سفید و واضح است. پرنده­ای که  فریاد کنان از اینهمه خشونت و جنایت می­گریزد. نشان دیگری از صلح در گُلی به تصویر کشیده شده که از دل تاریکی، در میان دست سربازی به خاک افتاده، در پایین اثر قرار دارد. بدن تکه تکه شده سربازی که در تلفیق خط­های منحنی با شکل­های زاویه­دار از او، تنها یک سر، یکی از بازوها و ساعد چپش در نقاشی دیده می­شود. شمشیر شکسته و گلی که در دست راست سرباز قرار گرفته، همچون روزنه­ای از نوری کم­رنگ، امیدی است به صلح در میانه­ی این همه دهشت و تباهی. دهشتی که مرد انتهای سمت راست اثر آن را رو به آسمان فریاد می­کند. فریادی از سر ترس و استیصال که نمایش قدرتمندی از احساسات ضد جنگ را به نمایش می­گذارد. این احساس و انزجار از جنگ در زنی که (در سمت چپ تصویر) کودک مرده خود را محکم در آغوش گرفته تشدید می­گردد، درحالیکه چشمان او در شکلِ بصری اشک رو به آسمان می­گرید.

برای پیکاسو حیوانات در اثر نمادی از خوی وحشی­گری و بی­رحمی و ظلمت هستند که به نظر می­رسد از اسطوره‌ها، رویاها و مظاهر کهنِ اسپانیا بیرون آمده­اند. گاو نر و اسب شکم دریده، نشانه­های مرگ و تباهی را در شیهه دردناک اسب و آرامش ناخوشایندِ گاو به تصویر می­کشند.

لامپ نقاشی شده در بالای تصویر تنها عنصر بصری این نقاشی است که آن را با نمایشگاه جشنواره تکنولوژی‌های مدرن مرتبط می­کند. جاییکه اولین بار این اثر در آنجا به نمایش درآمد. لامپ همچون نشانی از پیشرفت تکنولوژی، و تداعی­گر بمب­هایی است که بر سر مردم گرنیکا فرو ریخت. پیشرفت و تکنولوژی جنگی که آلمان در گرنیکا آزمایش و بر سر مردم آوار کرد. در این میان زنی پریشان با چراغی در دست سعی در روشن کردن صحنه و مبارزه با تمام توان و از خودگذشتگی دارد. اثر با توصیفی نمادین از عبث بودن تمامی جنگ­ها در طول تاریخ بشری به بخشی از خوی بشر می­پردازد که قاتل و فاجعه آفرین است. فجایعی که با پیشرفت تکنولوژی بر وسعت و پیچیدگی آن افزوده شده است.

 

بعد از پایان نمایشگاه پاریس، دولت اسپانیا این اثر را به دور دنیا فرستاد تا در عین آگاه کردن مردم جهان از این جنایت برای آوارگان و آسیب دیدگان کمک­های مالی جمع کند. این نقاشی در مسیر خود مدتی به صورت امانت به موزه هنرهای مدرن نیویورک سپرده شد. در مسیر برگشت، پیکاسو اجازه ورود این نقاشی را به کشورش نداد و نمایش آن را منوط به برخورداری اسپانیا  از آزادی‌های اجتماعی و نهادهای دموکراتیک کرد. بازگشتی که تا سال 1981به طول انجامید و تا به امروز در موزه ملی هنرهای زیبا، ملکه سوفیا، نگهداری می‌شود. اهمیت نمادین این نقاشی در نشان‌دادن بخشی از نهادِ بشر، چهره سیاه و ویرانگر جنگ و فاشیسم و حمایت از صلح  باعث شد تا یک کپی از آن در قالب فرشی بافته شده در دالان ورودی ساختمان سازمان ملل متحد نصب شود. روایتی تصویری از سیاهی جنگ برای سیاستمداران تا برای برقراری صلح در جهان تلاش کنند. تلاشی که در شرایط حاضر همچون گل و پرنده حاضر در اثر گرنیکا کم فروغ به نظر می­رسد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *