ترویج صلح از رهگذر هنر: نقش هنر صلح و هنر ضد جنگ در ساخت فرهنگ صلح

Post Date: خرداد 23, 1398

ترویج صلح از رهگذر هنر: نقش هنر صلح و هنر ضد جنگ در ساخت فرهنگ صلح

کارول رَنک

ترجمه و تلخیص: هدی مظفری بایعکلایی (کارشناس ارشد روابط بین الملل)

ضد جنگ و هنر صلح

تصاویر «ضد جنگ» همگی حکایت از ویرانی، وحشت و ضربه‌ی روانی جنگ دارند، حال آنکه به زعم من «هنر صلح» تصاویر و نمادهای صلح در معنایی مثبت است. در مطالعات صلح وقتی ما از «صلح منفی» سخن می‌گوییم، آن را با نبود جنگ تعریف می‌کنیم. حال آنکه «صلح مثبت» به معنای همه‌ی آن شرایطی است که سهمی در صلح پایدار دارد. در راستای این موارد، «هنر ضد جنگ» را تصویر منفی و «هنر صلح» را تصویر مثبت می‌نامیم.

هنرمندان زاییده‌ی بافتارهای سیاسی و تاریخی خود هستند. برخی هنرمندان از رهگذر هنر به رخدادهای زمان خود واکنش نشان می‌دهند و با چنین عملی با تصاویری که خلق می‌کنند (و هنرهای دیگر) جامعه‌ی خود را شکل می‌دهند و یا متاثر می‌سازند. به دیگر سخن، هنر در عین حال که بازتاب جامعه است، آن را تغییر نیز می‌دهد. هنر ضد جنگ و هنر صلح نوعی شهادت و صحه‌گذاری بر ویرانی جنگ، ضدیت با جنگ و یا دگردیسی، القا و ژرف‌بینی در هنر را به نمایش می‌گذارد.

هنر در مقام گواهی و شهادت

از لحاظ تاریخی، هنر تحت سیطره‌ی قواعد جامعه بوده است. قواعدی که از خلاقیت‌های هنریِ ارج‌گذاری به جنگ حمایت می‌کند. ما همگی با نبرد «قهرمانی» شاهانِ کمربسته بر اسب و تصاویر میهن‌پرستانه‌ی سربازان غیور آشنا هستیم. یکی از نخستین هنرمندانی که از این سنت گسست، ژاک کالو بود. او دو مجموعه چاپ‌نقش‌های «مصائب جنگ» خلق کرد که وحشت جنگ‌ سی ساله را به تصویر می‌کشد. جنگی که اروپای مرکزی را در قرن هفدهم به نابودی کشاند.‌

دو قرن بعد، فرانسیسکو گویا با مجموعه چاپ‌نقش‌های خود با نام فجایع جنگ به جنگ‌های ناپلئون در اسپانیا (۱۸۰۸-۱۸۱۴) واکنش نشان داد. این مجموعه، نقص عضو و کشتار کشاورزان اسپانیایی را به تصویر می‌کشد؛ کشاورزانی که بر ضد اشغال ارتش فرانسه شورش کرده بودند. «گویا» تحت تأثیر کالو بود و به نوبه‌ی خود، او نیز بر بسیاری از هنرمندان بعد از خود تأثیر گذاشت: از جمله پیکاسو. آثار ضد جنگ گویا، گرایش ضد کشیشی و ضد میهنی زمانه‌ی خود را به دقت وارسی کرد. آثار او تا سی سال پس از مرگش ممنوع بود (Jones: 2003). جدا از جنگ‌های ناپلئونی، نقاشی شمایلیِ «گویا» اعدام شورشیان اسپانیایی را به دست جوخه‌ی آتش به تصویر می‌کشد. این نقاشی، بنیان‌فکن است زیرا از چشم قربانیان، قساوت جنگ را به تصویر می‌کشد (Von Simon: 1963). شخصیت مرکزی این نقاشی مسیح‌وار و از روی خشم سینه‌ی خود را سپر کرده است.

تا صد سال بعد، یعنی تا پیش از جنگ جهانی اول، هنر ضد جنگ یا اصلاً در کار نیست و یا کم‌رونق است (Moyneux: 2006). جنگ جهانی اول واکنش‌های ضد جنگ بسیاری را در هنرهای بصری همچون هنرهای دیگری چون ادبیات و شعر پدید آورد. هنرمندان، نویسندگان و شعرایی که به جنگ فراخوانده شدند، سلاخی‌های لجام‌گسیخته‌ای که جان میلیون‌ها نفر را گرفت، با شدت و حدت ثبت و ضبظ کردند.

پیش از جنگ جهانی اول، برخی از هنرمندان ویرانی و آشوبی را که می‌رفت عنان از جهان بپیچد از پیش حس کردند. آنان این احساس را در هنر ریختند. برخی هنرمندان آنچه در شرف وقوع بود را بو می‌کشیدند. برای مثال هنرمندان اکسپرسیونیست چون واسیلی کاندینسکی، فرانتز مارک و آگوست ماکه. از این میان واسیلی کاندینسکی مهاجری روسی که پیش از جنگ در مونیخ زندگی می‌کرد، مکتب اکسپرسیونیست آلمان را پایه‌گذاری کرد. او مجموعه نقاشی‌هایی را خلق کرد که در سرشت خود آخرالزمانی و پرکشاکش بود.

تصویر صلح

کبوتر معروف‌ترین نماد صلح است که از داستان کتاب مقدس در خصوص کشتی نوح اخذ شده است. کبوتر با شاخه‌‌ی زیتون زندگی جدیدی را نماد پردازی می‌کند که پس از ویرانی برقرار می‌شود. به همین ترتیب نیز رنگین‌کمان نماد آغازی تازه است. تصویر زمین و طبیعت نیز صلح را نمادپردازی می‌کنند. می‌دانیم طبیعت بیش از هر چیز با صلح همنشین است. در هنر بریتانیایی قرن نوزدهم، «صلح» چونان زنی به تصویر کشیده می‌شد که در فصل برداشت، میوه حمل می‌کند و این نماد رونقی است که مرهون صلح است (Glover: 2002).

نماد دیگر صلح، در اشاره به برچیدن سلاح، تصویر شمشیری است که مبدل به تیغه‌ی خیش شده است. این تصویر برآمده از این جمله‌ی کتاب مقدس است که «ایشان شمشیرهای خود را برای خیش و نیزه‌هاشان را برای داسغاله خواهند شکست». تندیسِ روسیِ این تصویر، در ساختمان سازمان ملل متحد در نیویورک برپا است. نام خیش را سازمان صلحی انتخاب کرده است که هدف خود را نابودی سلاح هسته‌ای اعلام می‌کند.

ادبیات هنر ضد جنگ، از ادبیاتِ هنر جنگ فربه‌تر است. شاید به این دلیل که «هنر صلح» در مقام تعریفِ یک پندار است. به این معنا، صلح زندگی است و آنچه جنگ و خشونت نیست، صلح است. ویلیام کلی، هنرمند امریکاییِ مقیم استرالیا، «آرشیوی از هنر اومانیستی» تدارک داد که هنرمندان سراسر دنیا در تهیه‌ی آن مشارکت داشتند. تعریف او از «هنر اومانیستی» همان چیزی است که من آن را «هنر صلح» می‌نامم. هنر اومانیستی بر اساس روایت ویلیام کلی، هنری است که نسبت به وضعیت بشر، تعهد سفت و سخت به انسان و سیاره‌ی ما، حساس و مسئول است.

هنر با تصویری که در اختیار ما قرار می‌دهد، می‌تواند به تحول اجتماعی یاری رساند. هنر عمیق‌ترین احساسات و نیازهای ما را به یکدیگر مرتبط می‌کند. برای پدید آوردن فرهنگ صلح، پیش از هر چیز لازم است آن را تخیل کنیم؛ هنر در این رابطه، کمک‌کار ما و نسل‌های آینده خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *