صلح در اسلام؛ براساس آرای علامه طباطبایی
دکتر سید مصطفی میرمحمدی – عضو هیئت علمی دانشگاه شیخ مفید
علامه سید محمد حسین طباطبایی به عنوان یکی از اندیشمندان برجسته معاصر جهان اسلام که آثار کتاب های ارزشمندی در حوزه قرآن و اندیشه اسلامی از وی پا برجاست. ایشان همچنین از شناخته شده ترین علمای اسلامی در جهان غرب می باشند بویژه مجموعه مصاحبه های با پروفسور هانریکربن که میتوان آن را از مهمترین گفتگوهای میان جهان شرق اسلامی با غرب مدرن قلمداد نمود. صلح در کتاب و آثار علامه طباطبایی همواره از جایگاه خاص و مهمی برخوردار است. وی انسان را موجودی سودمند گرا تعریف می نماید که به دنبال منفعت میرود. البته این امر کاملا طبیعی قلمداد شده و انسان سود خود را از همه میطلبد. از همین جا علامه مفهومی به نام استخدام را بکار میبرد، که انسان از استخدام سود برده و میخواهد دیگران را در خدمت بگیرد. فلذا چون انسان میخواهد دیگران در خدمت او باشند و به او نفع برسانند، او هم میخواهد که به دیگران منفعت برساند، چرا که اگر دیگران به منفعت نرسند، او نیز نمی تواند به نفع دست یابد و در اینجا انسان بایستی برای رسیدن به رضایت خود، به اجتماع رضایت دهد. برای رسیدن به نفع باید به یک سری از قواعد و اصول ثابت رضایت دهد و همین جاست که مقوله صلح در آرا ایشان نمود می یابد. در آرا علامه از جمله اصول ثابت، عدالت اجتماعی است. انسان به طور طبیعی نیکی عدل و زشتی ظلم را درک می کند؛ بنابراین سه اصل استخدام، اجتماع و حسن و قبح، در نوشتههای وی کاملاً مشهود می شود.
یکی از مهمترین رسالههای علامه طباطبائی درباره روابط اجتماعی در ایران است که خیلی از دیدگاه های اجتماعی ایشان در این رساله بیان شده است. وی در مبحث اول اینگونه تصریح می کند که ارتباط با دیگران حقی طبیعی است و ارتباط با دیگر ملتها یک اصل است، چراکه انسان موجودی به دنبال منفعت میباشد؛ این تئوری ایده تأسیس سازمانهای بینالمللی را تقویت مینماید که هدف آن ایجاد و حفظ امنیت و صلح بین المللی است، بنابراین انسان موجودی خواهان ارتباط با دیگران است.
مبحث دومی که از دید علامه طباطبائی قابل توجه است. درباره اهداف جهاد است، یکی از بدفهمیهایی که در جهان غرب اتفاق افتاده و موجبات نوشتن هزاران مقاله در کتابها شده است، مبحث جهاد میباشد که البته آنان تعابیر نادرستی از جهاد دارند، به همین دلیل علامه طباطبائی در آثار خود بدین موضوع پرداخته است. وی در تفسیر آیه 40 سوره حج می فرماید:«وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْکَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ کَثيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ»، «اگر خداوند دفع شر بعضی از مردم را به بعض دیگر نکند، همانا صومعه ها و دیرها و مساجدی که در آن ذکر خدا بسیار میشود، همه خراب و ویران میگردد.»، جالب است که در این آیه از قرآن کریم، از مراکز عبادی مسیحی و یهودی و اسلامی نام میبرد، و از این آیه اینگونه برمیآید که دفاع در ادیان گذشته وجود داشته اما کیفیت آن بیان نشده است؛ علامه طباطبائی بیان میکند که دفاع یک امر فطری و طبیعی است و البته جنگ برای دفاع آخرین راه حل است، آرا و نظرات علامه صریحا به اصل حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات را تصریح میکند.
موضوع دیگری که علامه طباطبائی به آن توجه ویژهای نموده است این پرسش است که آیا در روابط میان دولتهای اسلامی با دولتهای غیراسلامی اصل بر صلح است یا جنگ می باشد؟ این پرسش از گذشته تا کنون مطرح میشود و همواره موضوعی بهروز است؛ بعد از جنگ جهانی، هجمههای زیادی به اسلام صورت گرفت، که گویا اسلام دین جنگ است، علامه طباطبائی در این رابطه اینگونه میگوید: “با توجه به عبارت «الصلح خیر» که در قرآن کریم آمده است، نمیتوان گفت اسلامی دینی است که در روابط با دیگران، جنگ را لحاظ میکند،” علامه معتقد است که در اسلام حق حیات انسانی در اولویت می باشد. اگر تلقی از دین اسلام برپایه جنگ باشد، در واقع تعریفی از دین ارائه شده که بنابر آن، انسان همیشه می بایست در ترس از جنگ حیات کند در حالی که در قرآن کریم مسائلی مانند حمایت از زنان و کودکان در جنگ، بیان شده است و این موضوع نشان دهنده این است که کسانی با درک غلط و نداشتن اطلاع درست و با اغراض سیاسی، اسلام را دین جنگ معرفی مینمایند.
وفای به عهد دیگر موضوع مورد توجه علامه در حوزه صلح و روابط بین المللی است. باتوجه به اینکه در حقوق بین الملل و ایجاد و تداوم صلح معاهدات نقش بسیار اساسی دارد و سنگ بنای حقوق بینالملل معاهدات است. امروزه نیز عرف در قالب معاهدات شکل می گیرد، علامه طباطبائی معتقد است که هیچ دینی از جمله اسلام نمیتواند نسبت به معاهدات بیتفاوت باشد. نکته مهم در وفایی به عهد آنجاست که در صورتی که مسلمانان معاهدهای منعقد کرده و حتی اگر به ضرر آنها باشد، باید آن معاهده را پذیرفته و اینگونه منطق اسلام با منطق استثمار متفاوت می باشد. در منطق استثمار، منفعت طلبی این اجازه را میدهد تا از معاهده بیرون آیند، اما دین مبین اسلام چنین اجازه ای را به مسلمانان نخواهد داد.
لازم به ذکر است که این متن در همایش نشست تخصصی «بررسی اندیشههای سیاسی و حقوقی علامه طباطبائی ارائه شده است.
دیدگاهتان را بنویسید